کد مطلب:88620 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:645

پرهیز از طمع











(و تحرجا عن طمع)

ترجمه: و (می بینی برای هر یك از آنها) دوری و اجتناب از طمع.

شرح: «تحرج» از ماده «حرج» و در اصل، به معنی مجتمع و محل اجتماع شی ء است و سپس به تنگی و ضیق بین دو چیز اطلاق شده و برای امور ضیق حرج اطلاق می شود و نیز به معنی گناه هم آمده است، و ماده تفعل آن «تحرج» و انفعال آن «انحراج» به معنی دوری و اجتناب از گناه و ضیق است[1] و در این فراز كه به طمع اضافه شده یعنی دوری از طمع.

اما «طمع» در لغت به معنی شوق و جذب شدن نفس به طرف چیزی است از روی شهوت و میل به آن چیز.[2].

و چون بیشترین طمع به خاطر هوای نفسانی است، گفته اند: طمع، طبع و

[صفحه 220]

طبیعتی است.[3].

طمع دو گونه است: ممدوح و مذموم، ممدوح مثل طمع در عفو خداوندی، چنانكه امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه می فرمایند: «اذا رایت مولای ذنوبی فزعت، و اذا رایت عفوك طمعت، وقتی مولای من گناهانم را می بینم فزع و جزع می كنم، و وقتی عفو ترا می نگرم، طمع می كنم»[4] یا مثل طمع در رافت و رحمت الهی چنانكه امام سجاد (ع) در همان دعا می فرمایند: «فانما اسئلك لقدیم الرجاء لك و عظیم الطمع فیك الذی اوجبته علی نفسك من الرافه و الرحمه»، همانا به خاطر قدم امید به تو و عظمت طمع (بندگان) در وجود تو طلب می كنم آنچه را كه واجب كردی بر نفس خودت كه رافت و رحمت است.[5] البته این طمع ممدوح و امید به این رحمت و ثواب و قرب الهی و دخول در جنت به صرف طمع حاصل نمی شود. آن امام سجادی كه طمع در رحمت الهی دارد، به وظائف و تكالیف الهی نیز عمل كرده، و چنین توقعی دارد.

در آیه ی 214 سوره ی بقره چنین می خوانیم «ام حسبتم ان تدخلوا الجنه و لما یاتكم مثل الذین خلوا من قبلكم مستهم الباساء و الضراء...»، آیا گمان كردید داخل بهشت می شوید (بدون اینكه سختی و رنج ببینید) و هنوز نیامده است مثل كسانی كه قبل از شما بودند، ناراحتی جنگ و سختی و شدت درونی را كشیدند...[6].

این آیه نشان می دهد كه بدون تحمل سختی و مشقت توقع دخول در بهشت

[صفحه 221]

توقعی بی جاست چرا چنین نباشد كه: «ان الجنه حفت بالمكاره و ان النار حفت بالشهوات»، بهشت پیچیده به سختیها و آتش جهنم پیچیده به شهوات است.

از لابلای جهادها و دریاهای آتش و فراز و نشیبهای خطرناك باید بگذری، تا به بهشت رسی، ولی رسیدن به آتش جهنم از لابلای هوا و هوسهاست.

و طمع مذموم همان طمع خاصی است كه در عرف گویند، فلانی طمع خام دارد، یعنی چشمش به مال در دست مردم است.

این طمعی است كه فرمودند خصلت ناپسند و زشتی است،[7] این نوع طمع حكمت را از قلب علماء می برد[8] كمی طمع، ورع و پرهیزگاری زیاد را فاسد می كند،[9] همین طمع است كه درباره آن فرمودند: هیچ چیزی مثل بدعت دین را خراب نمی كند و هیچ چیزی مثل طمع و آز مرد را فاسد نمی كند.[10].

در روایت از مولی علی (ع) رسیده كه «اكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع» (بیشترین زمین خوردن عقلها زیر برقهای طمعها است).[11] برق طمع می درخشد و چشم و عقل انسان را كور كرده و انسان به زمین می خورد و از همان حضرت است: «ما الخمر صرفا باذهب بعقول الرجال من الطمع»، هیچ شرابی بیش از طمع عقل را از بین نمی برد.

به قول مولی علی (ع) «عقل نادانها در نزد غرور و مستی طمعها فریب می خورد، و در همین وقت مردم از نظر عقل امتحان می شوند»[12].

[صفحه 222]

در روایتی از پیامبر آمده: «ایاك و استشعار الطمع فانه یشوب القلب شده الحرص و یختم علی القلوب بطابع حب الدنیا و هو مفتاح كل سیئه و راس كل خطیئه و سبب احباط كل حسنه» (بپرهیز از این كه طمع را مثل موی بدن جزء وجودت كنی، (استشعار از شعر به معنی مو است) زیرا شدت حرص قلب را آشفته می سازد و بر قلبها مهر دوستی دنیا می زند، و آن (محبت) كلید هر پلیدی و منشا هر گناهی و سبب نابودی هر حسنه و ثوابی است.

مولی علی (ع) فرمودند: «ثمره الطمع ذل الدنیا و شقاء الاخره»، ثمره و میوه طمع ذلت دنیا و شقاوت در آخرت است.[13].

در جای دیگر فرمود: «لا شیمه اذل من الطمع، هیچ خوی و عادتی پست تر از طمع نیست.»[14] مولی در نهج البلاغه در ردیف اوصاف حضرت عیسی (ع) چنین می فرمایند: لم تكن له زوجه تفتنه و لا ولد یحزنه و لا مال یلفته و لا طمع یذله، برای او همسری نبود تا گمراهش كند، و نه فرزندی كه محزونش نماید و نه مالی كه نظر او را به خود جلب كند و نه طمعی كه او را ذلیل گرداند.[15].

مولی درباره منافقین نیز بعد از این كه می فرماید در برابر هر حقی باطلی و در برابر هر دلیلی قطعی، شبهه ای، و برای هر زنده ای كشنده ای و برای هر در بی كلیدی، و برای هر شبی چراغی مهیا كرده اند، می فرماید «یتوصلون الی الطمع بالیاس لیقیموا به اسواقهم و ینفقوا به اعلاقهم»، منافقین بخاطر مایوس بودن، به طمع و حرص پناه می برند، تا بازارهای خود را بر پا داشته (و گرم كنند) و با طمع خدعه و نیرنگهای زینت داده شده خود را ترویج و عرضه می كنند).[16].

[صفحه 223]

پس ای برادر خود را به بندگی طمع مسپار كه طمع خود، بندگی و ذلت است و در مقابل چشم نداشتن به آنچه در دست مردم است، آزادی و حرمت است «الطمع رق، الیاس عتق»[17].

علامه شیخ محمد تقی تستری در شرح نهج البلاغه خود بنام «نهج الصباغه» در جلد 10، صفحه 2 چنین گوید كه «فتح موصلی» به دو بچه رسید كه یكی تكه نانی داشت كه بر آن عسل بود، و به دست دیگری نیز تكه نانی بود كه خورشتی روی آن مالیده بود آن بچه به بچه ای كه عسل بر نان او بود گفت: از نانت به من بده، آن بچه گفت اگر سگ من می شوی به تو می دهم، گفت باشد و بچه مقداری نان و عسل به او داد و طنابی و ریسمانی در دهان او گذارد و شروع به كشیدن كرد، «فتح» گفت «لولا رضیت بخبزك ما كنت كلبا»، اگر به نان خود راضی می شدی دیگر سگ نبودی، شاعر نیز گفته:


كلفنی حبی للدراهم
و قله البقوی علی المغارم

خدمه من لست له بخادم

(پول دوستی من و اندك مال باقی مانده در اثر خسارتها، وادارم كرد خدمت كسی كنم كه خادم او نبودم).

این حكایت گرچه بچه گانه به نظر می رسد ولی گویای واقعیتی بزرگ است، واقعیتی كه شاید هر روز و شب با آن برخورد می كنیم، و متوجه نیستیم، در واقع هر طمعی به مال كسی و درخواست از دیگری و چشم داشتن به مال او، افسار انداختن به گردن خود است، این افسار همان حقیقت طمع است!

این است كه امام باقر (ع) فرمودند «بئس العبد عبد له طمع یقوده»، بد بنده ای است بنده ای كه دارای طمعی باشد كه او را (به هر طرف) بكشد،[18] افسار طمع، انسان

[صفحه 224]

را به هر جا و هر پرتگاهی می كشد ولی متوجه نیستیم.

پیامبر گرامی نیز فرمودند: «تمام خیر را در قطع طمع از آنچه در دست مردم است، یافتم»[19] ای عزیز چشم از مال مردم بپوش و به آنچه خدا روزی تو كرده است راضی شو كه هیچ ثروتی بالاتر از این چشم پوشی نیست، هیچ آزادی بهتر از این نیست (كسی كه می خواهد در طول حیاتش آزاد زندگی كند، نباید طمع در قلب او سكنی گزیند).[20].


بر سر هر دانه بنوشته عیان
كان بود رزق فلان بن فلان


غم مخور بر هم مزن اوراق دفتر را
كه پیش از طفل ایزد پر كند پستان مادر را


رو توكل كن مشو بی پا و دست
رزق تو بر تو ز تو عاشقتر است


بر سر هر لقمه بنوشته خدا
این نصیب است بر فلان شه یا گدا


كسی كه طمع كند، به غیر از این كه به نفس خود اهانت كرده، كاری نكرده است، مولی علی (ع) می فرمایند «ازری بنفسه من استشعر الطمع» كس كه طمع را شعار خود كرده و مثل پیراهن زیرین به بدن خود چسبانده است، اهانت به نفس خود كرده است.[21].

مرحوم خوئی در شرح خود در ذیل این فراز در وجه دوری پرهیزگار از طمع

[صفحه 225]

چنین گوید: «پرهیزگار چشم طمع به آنچه در دست مردم است، ندارد، زیرا علم دارد كه طمع از رذائل نفسانی و منشا مفاسد عظیم است، چون موجب ذلت و استخفاف و كینه و حسد و عداوت و غیبت و رسوائی و نرمش با اهل معصیت و نفاق و ریا میشود و مایه مسدود شدن باب نهی از منكر و امر به معروف و ترك توكل بر خدا و انابه سوی او و عدم رضایت به قسمت الهی می شود».

یكی از یاران امام صادق (ع) به نام «سعدان» می گوید به امام صادق (ع) گفتم: چه چیزی ایمان را در بنده تثبیت می كند، قال: الورع (فرمود: پرهیزگاری و عفت نفس) گفتم: چه چیزی ایمان را از او خارج می كند؟ قال: الطمع (فرمود: طمع و حرص).[22].

الهی آن عارف شیدا در ذیل این فراز (تحرجا عن طمع) گوید:


نماید جان پاكش از طمع دور
كه این خوی از دل روشن برد نور


چگونه با روان پاكبازش
طمع در پستی آرد از فرازش


بسا شیر از طمع گردید نخجیر[23]
بسا عقل از طمع گم كرد تدبیر


بسا شادان كزین ناخوب خصلت
كه زندان شد قرین رنج و محنت


بسا، زین ناستوده خوی ناخوش
كه شد بر باد دین و دانش هوش


بسا، كس را طمع خون ریخت در دهر
بسا شهد از طمع خون گشت با زهر


خوش گفت آن سپاه عقل را شاه
كه با خوی طمع خواریست همراه


كسی راه طمع نسپرد یك گام
كه با ذلت نشد از كام ناكام


كسی كاین خوی ناكس مردم آموخت
در آتش آبروی خویش را سوخت


طمع بستن به غیر حق روا نیست
كه را این خوی باشد پارسا نیست

[صفحه 226]

مقام قدس كرمناست دلبند
بر آن ملك و بر آن دو لب طمع بند


طمع بر گلشن جان بایدت بست
كه از لعل لب جانان شوی مست

[صفحه 227]


صفحه 220، 221، 222، 223، 224، 225، 226، 227.








    1. مفردات راغب، صفحه 112. (اصل الحرج و الحراج مجتمع الشی و تصور منه ضیق ما بینهما فقیل للضیق حرج و للاثم حرج).
    2. مفردات راغب، صفحه 307 (الطمع نزوع النفس الی الشی ء شهوه له.).
    3. مفردات صفحه 307.
    4. دعای ابوحمزه كه در اعمال شبهای ماه رمضان در مفاتیح آمده است. بحار، جلد 89، صفحه 89- میزان الحكمه، جلد 5، صفحه 555.
    5. دعای ابوحمزه كه در اعمال شبهای ماه رمضان در مفاتیح آمده است. بحار، جلد 89، صفحه 89- میزان الحكمه، جلد 5، صفحه 555.
    6. شاید بتوان گفت «باساء» ناراحتی ناشی از جنگ و «ضراء» ناراحتی ناشی از بیماریهای درونی است.
    7. الطمع سجیه سیئه (امام كاظم (ع))، بحار، جلد 78، صفحه 369.
    8. الطمع یذهب الحكمه من قلوب العلماء (رسول اكرم) كنزالعمال خبر 7576.
    9. قلیل الطمع یفسد كثیر الورع (غررالحكم علی (ع)).
    10. ما هدم الدین مثل البدع و لا افسد الرجل مثل الطمع (علی (ع) بحار، جلد 77، صفحه 92) این احادیث را صاحب میزان الحكمه در جلد 5 صفحه 550 آورده است.
    11. بحار، جلد 73، صفحه 170، شرح نهج البلاغه ابی الحدید، جلد 18، صفحه 41- حكم 219.
    12. غررالحكم علی (ع)- (این سه حدیث را صاحب میزان الحكمه نیز در جلد 5، صفحه 554، آورده است).
    13. غررالحكم.
    14. غررالحكم.
    15. نهج البلاغه، خطبه 160، صبحی صالح.
    16. خطبه 194 نهج البلاغه صبحی صالح ینفقوا بمعنی ترویج دادن در مقابل كساد است و اعلاق جمع علق بمعنی شی نفیس است كه در اینجا مراد نیرنگهائی است كه تزئین می كنند و جلوه می دهند. (شرح لغات از نهج البلاغه صبحی صالح).
    17. غررالحكم- میزان الحكمه، جلد 5، صفحه 552.
    18. بحار، جلد 73، صفحه 170- میزان الحكمه جلد 5، صفحه 552.
    19. لئالی الاخبار، جلد 2، صفحه 49- نهج الصباغه- شرح نهج البلاغه محمد تقی تستری، جلد 10، صفحه 1، روایت را از امام سجاد (ع) نقل كرده است.
    20. تنبیه الخواطر، صفحه 40- میزان الحكمه، جلد 5، صفحه 553، از علی (ع).
    21. نهج البلاغه، حكمت 2، در نهج الصباغه، جلد 10، صفحه 1، ذیل این حدیث می گوید: این حدیث را به اضافه كلمات دیگر، مولی به مالك اشتر فرمودند و در تحف العقول آمده است.
    22. شرح خوئی، جلد 12، صفحه 140.
    23. نخجیر- نخچیر مساوی شكار، حیوانی كه او را شكار كنند، بمعنی بز كوهی هم گفته شده. (فرهنگ عمید).